دلنوشته های مهرداد اکبری

ساخت وبلاگ
این روزها “بی” در دنیای من غوغا میکند …!!بی کس ، بی مار ، بی زار ، بی چاره ، بی ریخت ، بی صدابی تاب ، بی دار ، بی یار ، بی دل ، بی جان ، بی نوابی حس ، بی عقل ، بی خبر ، بی نشان ، بی شماربی بال ، بی وفا ، بی کلام ، بی جواب ، بی نفس ، بی هوابی خود ، بی داد ، بی روح ، بی هدف ، بی راهبی همزبانبی تو ، بی تو ، بی تو …. !!! + نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری  |  دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 20:57

... شعری که از تذکرة عرفات نقل می کنیم یکی از موارد نادری است که آثار خشم و بغض تاریخی زنِ ایرانی را برای آیندگان حفظ کرده است. شاعره‌ای که این شعر را خطاب به همسر ستمکار خود سروده است «منیژة قاینی خراسانی» نام داشته و در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم می‌زیسته‌است، صاحب فرزندانی هم بوده‌است که بعضی از آن‌ها در هند زندگی می‌کرده‌اند و تقی‌الدین اوحد بلیانی(973- 1040) یکی از ایشان را دیده بوده‌است و می‌گوید: « پسر او بالفعل در هند است» در هنگامِ غضب و نزاع به شوهر خود خوانده‌است:طلاق از تو گیرم تو را رَد کنمبه کوری چشمت دو شوهر کنمیکی اَمرَدِ تازۀ نو جوان (1)دویم ظالمی تُرکمانی عَوان(2)به آن نوجوان عیش و عشرت کنمبه آن تُرکمانت حوالت کنم.در شرایط زندگی آن روزگار، چه به شوخی و چه به جدّی، چنین سخنی از زنی بسیار شگفت آور است و از شجاعت و بی باکی او حکایت دارد. کدام زنِ فمینیست آمریکائی امروز می‌تواند بدین گونه سخن بگوید؟ از این شاعره شعرهای دیگر نیز در تذکره‌ها نقل شده‌است که از ذوق و توانائی هنری او حکایت می کند. از جمله:خواهم که بر آن سینه نهم سینة خود راتا دل به تو گوید غمُ دیرینة خود راگر باده خورَد زاهدِ خود بین شب جمعهخمخانه کند مسجدِ آدینة خود راـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ1- امرد: جوان موی بر رخسار نرسته2- عوان: در این‌جا کسی که در خدمت دولت است و ظلم پیشه، و بی پروا....نقل از کتاب: با چراغ و آینه.....شفیعی کدکنی نشابوری + نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری  |  دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 20:57

شمال
جنوب
فرقی نمی کند!
من همه ی سادگان رمین را دوست می دارم
حتا کسانی که اهل اینجا نبوده اند.
چقدر دخیل پر فانوس ظهیرالدوله
خیابان پر چلچله ی طوس
و.......
شبستان های پر گریه
سردابه های قدیمی
و آب تنی در چشمه علی
خوب است

مهرداد اکبری

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 20:57

ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانممنتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت: واکس می‌خواهی؟کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: «بله.»به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. به دقت گردگیری کرد، قوطی واکسش را با دقت باز کرد،بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود و آرام آرام شروع کردکفش را به واکس آغشتن. آنقدر دقت داشت که گوییروی بوم رنگ روغن می‌مالد. وقتی کفش‌ها را حسابی واکسی کرد، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس. کفش‌ها برق افتاد. در آخر هم با یک پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد.گفت: «مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمی‌شود.»در مدتی که کار می‌کرد با خودم فکر می‌کردم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چقدر تلاش می‌کند! کارش که تمام شد، کفش‌ها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت. کفش‌ها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد ومؤدب ایستاد. گفتم: «چقدر تقدیم کنم؟»گفت: «امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت.»گفتم:«بگو چقدر؟»گفت: «تا حالا هیچ وقت به مشتری اولقیمت نگفتم.»گفتم: «هر چه بدهم قبول است؟»گفت: «یا علی.»با خودم فکر کردم کهاو را امتحان کنم. از جیبم یک پانصد تومانی درآوردم وبه او دادم. شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد ومن با این حرکت هوشمندانه به او درسی خواهم داد کهدیگر نگوید هر چه دادی قبول. در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانی‌اش زد وتوی جیبش گذاشت،تشکر کرد و کیفش را برداشت که برود. سریع اسکناسی ده هزار تومانیاز جیب درآوردم که به او بدهم. گردن افراشته‌اش را به سمت بالا برگرداند و نگاهی به من انداخت و گفت: «من گفتم هر چه دادی قبول.»گفتم: «بله می‌دانم، م دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 104 تاريخ : شنبه 12 آذر 1401 ساعت: 18:17

اتیمولوژی نمک

نمک بر گرفته از نَام اوستایی به معنی تر شدن و قابل حل شدن در آب است. در مجموع نمک یعنی مادهٔ قابل حلّ در آب. نمک را برگرفته از واژهٔ نم به معانی شکستن و خرد کردن و رطوبت گرفته اند. ولی منظور از این معانی همانا محلولیت نمک است.

+ نوشته شده در ساعت توسط مهرداد اکبری  | 

دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 101 تاريخ : شنبه 12 آذر 1401 ساعت: 18:17

داستان شنگول و منگول یا همان "بز بز قندی" را که همگی ما خوانده و شنیده‌ایم ، یک داستان بین‌المللی است . قدمت این داستانِ ساده و بی‌نظیر معلوم نیست و هیچکس دقیقا نمی‌داند ایده این قصه برای اولین بار در ذهن چه کسی شکل گرفت . روایت‌هایی از انتساب این داستان به فرهنگهای مختلف آسیایی و اروپایی وجود دارد . اما هیچ مستند و قطعیتی بر آن روایات نافذ نیست . جدا از تفاوتهای مختصری که در نام شخصیتها و متن این داستان در روایت‌های فارسی ، روسی یا آلمانی آن وجود دارد ، آنچه جالب است ، ایده و محتوای پندآموز آن است که به ساده ترین و زیباترین فرم ممکن به ظهور رسیده است . داستان، درباره چند بزغاله است که بدون حضور مادر در خانه مانده‌اند و گرگی در پشت درب خانه ، خود را بجای مادرشان جا می‌زند و از آنها می‌خواهد که در را برایش باز کنند تا "قاقا‌لی‌لی" که برایشان آورده را به آنها بدهد و برای اثبات ادعایش ، مکارانه ، دست خود را با آرد سفید می‌کند . بزغاله‌ها پنجه‌ی سفید را می‌بینند و فریب می‌خورند . در را باز می‌کنند و جز یکی ، بقیه طعمه گرگ می‌شوند . در آخر، مادر بزها بازمی‌گردد و جریان را از بزغاله پنهان شده می‌شنود و طی ماجراهایی انتقام می‌گیرد .محورِ محتوای داستان "بز بز قندی" ، هشدار و زنهار در برابر سطحی نگری ، زودباوری ، ساده‌انگاری و عاقبت مهلک آن است و هدف از تعریف این قصه برای کودکان ، تحذیر آنان از گول خوردن و ساده‌لوحی است . حالا سوال اینجاست که ما ، در جغرافیایی که آن را "خانه" می‌دانیم ، تا چه اندازه پند و هشدار این داستان مشهور را دریافت کرده و بکار بسته‌ایم ؟ تا چه اندازه ساده‌لوح بوده‌ایم و تا چه حد دشمن درنده و مکار را به مرزهای جغرافیایی و ذهنی‌مان راه داده‌ایم . دشمنان گرگ‌ص دلنوشته های مهرداد اکبری...
ما را در سایت دلنوشته های مهرداد اکبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadakbari2000a بازدید : 109 تاريخ : شنبه 12 آذر 1401 ساعت: 18:17